خلاصه داستان : یک
عاشق سینما برای ملاقات با یکی از کارگردانهای معروف جهان خود را در ایام
برگزاری جشنواره کن به آنجا میرساند.... شما که غریبه نیستی، من 38 سال از
خدا عمر گرفتم، 13 سال تئاتر کار کردم، هنوز وضعیتم اینه ،هیچی به هیچی،
بالاخره باید کاری میکردم دیگه ....
باحاله